نقب به سالهای دور

ساخت وبلاگ

ها کن ببین چه بخاری میاد بیرون از دهن دمت گرم که هنوز زنده ای. نقب به سالهای دور...
ما را در سایت نقب به سالهای دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadekhial بازدید : 16 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 19:08

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد نقب به سالهای دور...
ما را در سایت نقب به سالهای دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadekhial بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 2:28

عزیزکم، چند روزی بیشتر نمانده تا به دنیای ما بیایی. آخ که چه تجربه های تازه ای منتظرمان هستند! به پاکی کودکانه ات و به اولین قدم های کوچکت فکر میکنم، دلم آب میشود از خوشی. به اولین کلمه هایی که خواهی نوشت فکر میکنم و به اینکه هر کدام چه رنگ و مفهومی نقب به سالهای دور...ادامه مطلب
ما را در سایت نقب به سالهای دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadekhial بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:19

یکجوری نشسته بیخ گوشمان مرگ که آدم را معذب میکند برای زندگی. عزیز جان یه کم اونورتر بشین بذار نفس بکشیم، جان? راحتین اینجوری? خب لااقل زل نزن تو چشممون کوفتمون شد این لقمه غذا...

+ نوشته شده توسط معاصر |

نقب به سالهای دور...
ما را در سایت نقب به سالهای دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadekhial بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:19

انگار محله ای باشد خالی از سکنه، اینجا. گاهی دزدکی می آیم نوک پنجه از بالای دیوار، خانه های خالی از سکنه اش را دید میزنم. بعد می آیم به خانه ی خودم. جایی که ده سال پیش جان و دلم را در باغچه اش کاشته بودم. 
+ نوشته شده توسط معاصر |
نقب به سالهای دور...
ما را در سایت نقب به سالهای دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadekhial بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:19

  هزار حسرت و دریغ از کلامی که میتواند خوشایند باشد و نیست. از ذات تلخ، تلخی می تراود. با پشتکار فراوان مترصد لحظه ایست که خاری به تنت فرو کند، خواہ علتش کم مایگی فاعل باشد که اکثر مواقع جز این نیست و گاه عادتی برای پیشی گرفتن از دیگران در امور مختلف نقب به سالهای دور...ادامه مطلب
ما را در سایت نقب به سالهای دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadekhial بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:19

زبانشان را میفهمم. با آنها معاشرت میکنم. کنارشان درس میخوانم و کار میکنم و میدوم. اما "دوست" به آن معنا که باید ندارم، نیافتم.

همزبان و هم کیش اطرافم هست. همدل اما نه. مچاله و ترک خورده ام.

چرا اینجا نوشتمش؟ خدا میداند.

هی هی هی...این روزها هم میگذرد. تو فکر کن به آرامی.

+ نوشته شده توسط معاصر |
نقب به سالهای دور...
ما را در سایت نقب به سالهای دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadekhial بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:19

خواهرم هدفون را توی گوشش فرو میکند، صورتش را نزدیک می آورد و با صدای لرزان میگوید مامان حواس پرت شده. میگویم صدایش کن بیاید. مامان می آید لنگ لنگان روی تخت مینشیند چشمهایش را ریز میکند و من را وسط صفحه لب تاپ پیدا میکند. مامان دستور پخت ته چین را بگ نقب به سالهای دور...ادامه مطلب
ما را در سایت نقب به سالهای دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jadekhial بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:19